به نام خدایی که بی نیاز از من است و مرا به سوی خویش می خواند حال آنکه من محتاج اویم وهرگز صدایش نمی کنم…
به نام خدایی که نخوانده اجابتم می کند ، حال آنکه او بارها مرا خوانده و دعوتش را بی پاسخ گذاشته ام…
به نام خدایی که با من آنچنان از سر عشق است که گویا جز من بنده ای ندارد، حال آنکه من با او آنچنان از سر قهرم که گویا هزاران خدا جز او می شناسم…
به نام خدایی که مرابا تمام حقارتم بزرگ میدارد حال آنکه من لجوجانه چشمهایم را بر عظمتش بسته ام و چیزی نمی بینم…
به نام خدایی که در همه وقت یار من است، حال آنکه من تا گره کارم گشوده میشود دیگر فراموشش می کنم…
چقدر خوبه که اینهمه صبوری…
چقدر خوبه که من تو را دارم…
چقدر خوبه که اینهمه دوستم داری…
چقدر خوبه که از من نا امید نمی شوی…
چقدر خوبه که همیشه نگران منی…
چقدر خوب که من همیشه تویی را دارم که منتظرم هست…
و چقدر بد که من همیشه عادت کرده ام خوبها را بیشتر برنجانم…
من ندانم كه كی ام….
من فقط می دانم..
كه تویی شاه بیت غزل زندگی ام
نظرات شما عزیزان:
هادی 
ساعت17:01---20 خرداد 1390
سلام پری دریایی عزیز.
ممنون از اینکه به هادی نت سر زدی.
من لینکت کردم شما هم اگه دوست داشتی منو با عنوان آنتی فراماسون لینک کن.وب من:hadinet.loxblog.com
واما درمورد وبت،نیمدونم چطور می تونم علاقه خودم رو به مطالبت نشون بدم. نمیدونم چطور میشه تورو تحسین کرد.؟؟؟!!!
فقط یه جمله:خداوند میفرماید:
من بابندگانم آنچنانم که انگار همین یک بنده را دارم،
لیکن بندگانم با من بدان گونه اند که انگار همه را دارند جز مرا.
موفق وسلامت باشی.